۰
plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۱
کد مطلب : ۱۳۶۴۶

شهید مرتضی آوینی در کلام بزرگان

آوینی به روایت آوینی : بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر. با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی داستان‌های کوتاه ، اشعار و... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «‌حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از «خودم» سخنی به میان نیاورم...
شهید مرتضی آوینی در کلام بزرگان
به گزارش جهانبین نیوز، سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ ۲/۲/۱۳۷۲

بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.
من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود. البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.
خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.
چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.
حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.



شهید در کلام آیت‌الله عبدالله جوادی آملی

روایت‌ فتح‌ را با درایت‌ شهادت‌ آمیختن و هنر تصویر را با ظفر تحقیق‌ هماهنگ‌ ساختن و دو قوس‌ نزول‌ و صعود را با منحنی‌ تام‌ هنر اسلامی‌ دور زدن و معقول‌ را با عبور از بستر خیال، محسوس‌ كردن و محسوس‌ را با گذر از گذرگاه‌ تخیل، معقول‌ نمودن و تجرد تام‌ عقلی‌ را در كسوت‌ خیال‌ كشیدن و از آن‌جا به‌ جامه‌ی‌ حس‌ درآوردن‌ و سپس‌ از پیراهن‌ حس‌ پیراستن‌ و كسوت‌ خیال‌ را تخلیه‌ نمودن‌ و به‌ بارگاه‌ تجرّد كامل‌ عقلی‌ رسیدن‌ و رساندن‌ و در لفافه‌ی‌ هنر، سه‌ عالم‌ عقل‌ و مثال‌ و طبیعت‌ را به‌ هم‌ مرتبط‌ جلوه‌ دادن و كاروان‌ دلباخته‌ی جمال‌ محبوب‌ را از تنگنای‌ طبیعت‌ به‌درآوردن‌ و از منزل‌ مثال‌ رهایی‌ بخشیدن‌ و به‌ حرم‌ امن‌ عقل‌ رساندن‌ كه‌ عناصر اصلی‌ هنر اسلامی‌ را تشكیل‌ می‌دهند، در سلاله‌ی‌ سلسله‌‌ی سادات‌ و دوده‌ی‌ شجره‌ی‌ طوبای‌ شهادت‌ یعنی‌ شهید سعید سیدمرتضی‌ آوینی(ره) و دیگر هنرمندان‌ متعهد دینی‌ تبلور یافت‌ و می‌یابد.


هنر سواری‌ دلیر كه‌ روی‌ میدان‌ از او چو كاغذ از كلك او ز لعل‌ گیرد نشان‌


مهم‌ترین‌ شاخص‌ هنر اسلامی‌ همانا توان‌ ترسیم‌ معقول‌ در كسوت‌ محسوس‌ و قدرت‌ تصویر غیب‌ در جامه‌ی‌ شهادت‌ است.

هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملكوت‌ ندارند و از عقل‌ منفصل‌ بی‌بهره‌ و از مثال‌ منفصل‌ بی‌نصیبند و فقط‌ از وهم‌ وخیال‌ متصل‌ استمداد می‌كنند، هرگز مایه‌ی‌ عقلی‌ نداشته‌ و ره‌آورد غیبی‌ ندارند؛ زیرا مكتبی‌ كه‌ ماده‌ را اصیل‌ می‌داند و موجود غیرمادی‌ را خرافه‌ می‌پندارد و تشنه‌ی‌ تجرّد و غیب‌ را افسانه‌ تلقی‌ می‌كند، هیچ‌گاه‌ پیامی‌ از عالم‌ عقل‌ و غیب‌ ندارد و هرگز هدفی‌ جز وهم‌ و خیال‌ نخواهد داشت.

اوج‌ عروج‌ یك انسان‌ از دیدگاه‌ هنرمند مادی‌ همانا مقام‌ مثال‌ متصل‌ وهمِ‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ و آن‌جا كه‌ سخن‌ از نام‌ و نان‌ و وام‌ و دانه‌ نباشد، هنرمند مادی‌ را راهی‌ نیست‌ و آن‌جا كه‌ از تشویق‌ و تقدیر و ثنا و سپاس‌ و یادنامه‌ و مانند آن‌ اثری‌ نباشد، هنرور مادی‌ را باری‌ نخواهد بود؛ زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی‌ همانا منطقه‌ی‌ بسته‌ی خیال‌ و مدار محدود وهم‌ است.

ولی‌ مكتب‌ الهی‌ كه‌ عوالم‌ سه‌‌گانه‌ی‌ طبیعت‌ و مثال‌ و عقل‌ را اثبات‌ می‌نماید و هر كدامِ آن‌ها را مظهر نامی‌ از نام‌های‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ می‌داند و برای‌ عروج‌ انسان‌ ملكوتی‌ مرزی‌ قائل‌ نیست‌ و لقاء‌اللّه‌ را كه‌ هماره‌ بیكران‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود، مائده‌ و مأ‌دُبه‌ی‌ سالك صالح‌ و عارف‌ واصل‌ و شاهد عاشق‌ می‌داند، بحر تیار و دریای‌ مواج‌ هنرورزی‌ را فراسوی‌ هنرمند اسلامی‌ قرار می‌دهد تا پیام‌های‌ گوناگون‌ را كه‌ از هاتف‌ عقل‌ و منادی‌ غیب‌ از ورای حجاب‌های‌ نوری‌ و ظلمانی‌ دریافت‌ كرده‌ است‌ به‌ قلمرو مثال‌ منفصل‌ درآورده‌ و از آن‌ پایگاه‌ به‌ مرحله‌ی‌ وهم‌ و خیال‌ تنزل‌ داده،‌ سپس‌ به‌ منصّه‌ی‌ حسّ و صحنه‌ی‌ صورت نازل‌ نماید تا بادیه‌نشینان‌ تشنه‌ی‌ حس‌ را بر بال‌های‌ ظریف‌ هنر نشانده‌ و از خاكدان‌ طبیعت‌ به‌ دامنه‌ی‌ مثال‌ و خیال‌ رسانده‌ و از آن‌جا به‌ قلّه‌ی‌ رفیع‌ عقل‌ و مقام‌ منیع‌ غیب‌ واصل‌ كند، تا از زبان‌ مولای‌ غیب‌ و شهادت، نغمه‌ی‌ دل‌انگیز "... فادخلی‌ فی‌ عبادی‌ و ادخلی‌ جنتی" را با گوشی‌ بشنود كه‌ در سایه‌ی‌ قرب‌ نوافل‌ فراهم‌ كرده‌ و با روحی‌ درك كند كه‌ با ولای‌ جمع‌ فضایل‌ به‌‌دست‌ آمده‌ است؛‌ تا روشن‌ گردد كه‌ سیر از زمین‌ طبیعی‌ به‌ سپهر مادی‌ نتیجه‌ی‌ هنر ماده‌ است،‌ ولی‌ سلوك از طبیعت‌ به‌ مثال‌ و از آن‌جا به‌ عقل‌- و خلاصه‌ جهان‌ را از عقل‌ شروع‌ كردن‌ و به‌ عاقل‌ ختم‌ نمودن‌- محصول‌ هنر الهی‌ است‌ كه‌ اسلام‌ داعیه‌ی‌ آن‌ را داشته‌ و هماره‌ تربیت‌‌یافتگانی‌ جامع‌ را ارائه‌ كرده‌ و می‌كند و هیچ‌ هنری‌ به‌ از این‌ نیست‌ كه‌ انسان‌ كامل‌ جامع‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود دو سر خط‌ حلقه‌ی‌ هستی‌ را به‌ هم‌ بپیوندد و صعود و نزولی‌ را كه‌ خود پیموده‌ است، در قالب‌ هنر عرضه‌ كند تا سالكان‌ هنردوست‌ را به‌ همراه‌ هنرپروری‌ خویش‌ به‌ منطقه‌ی‌ وسیع‌ آفرینش‌ آگاه‌ كند و فطرت‌ جمال‌دوست‌ و جلال‌نواز آنان‌ را از انس‌ با گِل‌رخان‌ خاك‌آلود طبیعت‌ و نوازندگان‌ غبارین‌ ماده‌ و سرایندگان‌ ژولیده‌ی‌ زمین‌ و خوانندگان‌ گردگرفته‌ی‌ بستر غبراء برهاند و به‌ جمال‌ بی‌زوال‌ ماورای طبیعت‌ و جلال‌ بی‌مثال‌ معنی‌ و كمال‌ بی‌وبال‌ عقل‌ و غیب‌ و نوای‌ دلپذیر و روح‌انگیز مولای‌ هر عبد صالحی‌ برساند؛ تا معلوم‌ شود كه‌ طواف‌ در مدار بتكده‌ و میكده‌ و عشرتكده‌ و بالاخره‌ طبیعتكده، شایسته‌ی‌ انسان‌ هنرجو و كمال‌دوست‌ نیست،‌ بلكه‌ هنر در بازشناسی‌ مجدد عالم‌ و آدم‌ و جهان‌ را وسیع‌تر از منظر محدود طبیعیون‌ شناختن‌ و انسان‌ را همتای‌ فرشتگان‌ بلكه‌ بالاتر دیدن‌ است؛ و راه‌ نیل‌ به‌ این‌ هدف‌ سامی از عقبه‌های‌ كئود گذشتن‌ و میدان‌های‌ مین‌ را با ایثار نفیس‌ و بذل‌ نفس‌ پشت‌ سر گذاشتن‌ و برای‌ همه‌ی‌ راهیان‌ كوی‌ هنر و سوی‌ ظفر ره‌آوردی‌ چون‌ ره‌‌توشه‌ی شهید فقید سیدمرتضی‌ آوینی(ره) آوردن‌ است. و جامه‌ی‌ رسای‌ هنر و پوشش‌ پرنیانی‌ هنرپروری‌ جز بر اندام‌ كامل‌ جامع‌ سالكانی‌ چون‌ شهیدان‌ شاهد برازنده‌ نیست‌ و قبای‌ اطلس‌ هنر جز برای‌ قامت‌‌ راست‌‌قامتان‌ تاریخ‌ و شیفتگان‌ خدمت‌ نه‌ تشنگان‌ قدرت‌، زیبنده‌ نخواهد بود.

برتن‌ ناقصان، قبای‌ كمال‌ به‌ طراز هنر ندوخته‌اند
گرچه‌ قرآن‌ كریم‌ كه‌ كلام‌ خدای‌ بی‌چون است‌، معارفی‌ والاتر از شهود عارفان‌ و فهم‌ حكیمان‌ و درك فقیهان‌ و اندیشه‌ی‌ متكمان‌ و باور محدثان‌ و یافته‌های‌ مورخان‌ و صدها فرزانه‌ی‌ خردمند دیگر دارد- زیرا مجلای‌ متكلم‌ نامتناهی،‌ هر آینه‌ كلامی‌ نامحدود خواهد بود؛ چنان‌كه‌ درجات‌ بهشت‌ موعود، نامحدود به‌ عدد آیات‌ قرآن‌ كریم‌ می‌باشد و به‌ قاریان‌ آگاه‌ به‌ معانی‌ و آشنای‌ به‌ احكام‌ و حِكَم‌ قرآن‌ گفته‌ می‌شود: "بخوان‌ و بالا برو" و خواننده‌ی‌ رسمی‌ بهشتیان‌ داوود پیامبر است- لیكن‌ اثر بارز و شاخص‌ هنری‌ آن‌ همانا در این‌ است‌ كه‌ از رهگذر فصاحت‌ و كوی‌ بلاغت‌ كه‌ چهره‌ی‌ خاص‌ هنر سمعی‌ است‌ لطایف‌ بلند عالم‌ لاهوت‌ را در پرده‌ی‌ استبرقی‌ عقل‌ پیچیده‌، آنگاه‌ در جامه‌ی‌ پرنیانی‌ مثال‌ و خیال‌ و وهم‌ پوشانده،‌ سپس‌ در كسوت‌ حریری‌ آیه‌ و سوره‌ ارائه‌ نموده‌، در این‌ حال‌ جهانیان‌ را به‌ تماشای‌ آن‌ فراخوانده‌ و به‌ تحدی‌ و مبارزه‌ دعوت‌ كرده‌ و عجز همگان‌ را در ساحت‌ قدس‌ هنر ادبی‌ خویش‌ آشكار كرده‌ و قبل‌ از قیام‌ قیامت‌ كوس‌ "لِمَنِ‌ المُلك" سر داده‌ و پاسخ‌ اعتراف‌آمیز و عجزآلود "للّه‌ الواحدِ القهّار" را از همگان‌ دریافت‌ می‌نماید.

آنچه‌ سبعه‌ی‌ معلقه‌ را به‌ زیر می‌كشد، هنر ادبی‌ قرآن‌ است‌ و آنچه‌ دیوار كعبه‌ را از لوث‌ معلقات‌ سبع‌ تطهیر می‌كند، هنر است؛ چه‌ این‌كه‌ آنچه‌ بتكده‌ را از بت‌ها پاك می‌سازد، تبر است‌ كه‌ یكی‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهیم‌ بت‌شكن‌ خلیل‌‌الرحمن‌ انجام‌ می‌شود و دیگری‌ به‌ زبان‌ حضرت‌ محمد بن‌ عبداللّه‌ حبیب‌ اللّه‌ منادی: "أنا أفصحُ‌ من‌ نَطَقَ‌ بالضّاد" صورت‌ می‌پذیرد؛ و سِرّ كامیابی‌ هنر قرآنی‌ و ناكامی‌ هنر مزعوم‌ و فائل‌ جاهلی‌ آنست‌ كه‌ هنر موهوم‌ جاهلی‌ از مرز سجع‌ و قلمرو قافیه‌ و منطقه‌ی‌ عروض‌ و میدان‌ تشبیب‌ و غزل‌ و صحنه‌ی‌ قصیده‌ی‌ خرافی‌ و محدوده‌ی‌ خیال‌ و مثال‌ متصل‌ فراتر نرفت،‌ ولی‌ هنر ادبی‌ و معقول‌ الهی‌- چنان‌كه‌ قبلاً اشاره‌ شد- مراحل‌ سه‌‌گانه‌ی‌ عالم‌ امكانی‌ را در صعود و نزول‌ بدون‌ طفره‌ و فتور پیموده‌ و به‌ خاكیان‌ْ توان‌ جهش‌ به‌ عالم‌ فرشتگان‌ داد و هرگونه‌ خیال‌پردازی‌ موهوم‌ را محكوم‌ كرد و هیچ‌گاه‌ از حق‌ نگذشت‌ و از باطل‌ سراب‌گونه‌ مدد نگرفت و با ظهورش‌ نه‌ مجالی‌ برای‌ جاهلیت‌ كهن‌ ماند و نه‌ موقعیتی‌ برای‌ جاهلیت‌ جدید: "قل‌ جاءَ الحقُ‌ و ما یُبدِء‌ الباطل‌ و ما یعید"


هنر نظر به‌ سراپای‌ او اگر افكند ز پای‌ تا سر او جملگی هنر بیند


هنرمند قرآنی‌ همان‌ فرزانه‌ی‌ جهان‌بینی‌ است‌ كه‌ هرگز به‌ مكتب‌های‌ الحادی‌ اعتنایی‌ ندارد و به‌ ره‌آورد بی‌مایه‌ی‌ مكتب‌های‌ مادی‌ چشم‌ نمی‌دوزد و عشق‌ ممدوح‌ هنری‌ و محمود ادبی‌ را با شهوات‌ مشئوم‌ و مذموم‌ بی‌هنری‌ اشتباه‌ نمی‌كند و ساكنان‌ كوی‌ عفاف‌ را به‌ بدحجابی‌ یا بی‌حجابی‌ كه‌ نفی‌ عفاف‌ را به‌ همراه‌ دارد، دعوت‌ نمی‌نماید و مرغ‌ باغ‌ ملكوت‌ را با نغمه‌ی‌ سرد ناسوتیان‌ سرگرم‌ نمی‌كند و فرهنگ‌ برائت‌ از طبیعت‌ و نزاهت‌ از ماده‌ را با آهنگ‌ ناموزون‌ خاكیان‌ از یاد نمی‌برد و سرانجام‌ تسلیم‌ بی‌هنر نادان‌ نمی‌شود.

هنرمند كی‌ زیر نادان‌ نشیند كه‌ بالای‌ سرطان‌ نشسته‌ است‌ جوزا


یعنی‌ در چهره‌‌ی گنبد مینا ستاره‌هایی‌ كه‌ شكل‌ خرچنگ‌ و سرطان‌ است،‌ بعد از ستاره‌هایی‌ كه‌ شكل‌ جوزا و گوسفند سیاه‌- كه‌ در آن‌ نقاط‌ سفیدی‌ است‌- واقع‌ شده‌ است. غرض‌ آن‌كه‌ هنر صادق‌ را از كاذب‌ جدا كردن كار هنرمند الهی است؛ همان‌طور كه تشخیص تشنگی صادق از كاذب به‌عهده‌ی‌ پزشكِ معالج بیمارِ مجروح‌ است‌ و همان‌طوری‌ كه‌ تمییز صبح‌ صادق‌ از كاذب‌ به‌‌عهده‌‌ی اخترشناس‌ ماهر است‌ و همان‌طور كه‌ تبیین‌ اشك صادق‌ و تفكیك آن‌ از گریه‌ی‌ كاذبِ مدعیان‌ باطل،‌ به‌عهده‌ی‌ داوران‌ ورزیده‌ و قاضیان‌ مجرب‌ است. آری‌ امتیاز هنر صادق‌ از كاذب‌ نیز در اختیار متخصصان‌ هنر الهی‌ است‌ كه‌ حق‌ را از باطل‌ و آب‌ را از سراب‌ جدا می‌كنند و در پرتو تعلیم‌ روح‌نواز قرآنی، پاك را از ناپاك تمایز می‌بخشند: "لِیَمیز اللّه‌ الخبیثَ‌ من‌ الطیّب".

نكته‌ای‌ كه‌ عنایت‌ به‌ آن‌ برای‌ همه‌ی‌ ادیبانِ هنردوست‌ و هنرمندان‌ ادب‌پرور سودمند است، همانا این‌ است‌ كه: گرچه‌ غالب‌ هنرهای‌ پیروان‌ "بودا" و "برهمن" در جامه‌ی‌ تجسیم‌ و مجسمه‌های‌ بی‌روح‌ خلاصه‌ می‌شود و نیز اكثر هنرهای‌ حامیان‌ مسیح‌ و پیروان‌ عیسی‌(ع) در كسوت‌ سنگ‌تراشی‌ و پیكرهای‌ بی‌جان‌ خاتمه‌ می‌پذیرد، لیكن‌ بخش‌ مهم‌ هنرِ پیروان‌ قرآن‌ و حامیانِ اعجاز كلامی‌ آن‌ در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ و بدون‌ تجسیم متبلور می‌شود كه‌ پیام‌ خاصّ‌ خود را به‌ همراه‌ دارد تا همگان‌ ضمن‌ بهره‌وری‌ از هنر قرآن، در دریای‌ مواج‌ آن‌ غوص‌ كنند؛ بدون‌ آن‌كه‌ غرق‌ شوند و از شنای‌ در آن‌ آبِ حیات‌ لذت‌ ببرند، بدون‌ آن‌كه‌ گرفتار خفگی‌ شوند. اگر هنرمندی‌ از رهگذر صوت‌ حسَن‌ و نغمه‌ی‌ غم‌زدا یا تصویر و ترسیم‌ و تمثیل‌ روح‌پرور، پیامی‌ به گوش‌ منتظران‌ ندای‌ غیب‌ برساند و از كنگره‌ی‌ عرش، صفیر آشنایی‌ به‌ سمع‌ مشتاقان‌ كوی‌ وصال‌ واصل‌ كند و در نتیجه‌ گروهی‌ را در دامن‌ شرع‌ مقدّس‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تربیت‌ كرده‌ و از حرام‌ و مكروه‌ رهایی‌ بخشد، همانا هنرپرور اسلامی‌ است.

آنچه‌ در این‌ متن‌ كوتاه‌ تنظیم‌ شد، عبارت‌ است‌ از:
۱) تبیین‌ خطوط‌ اصلی‌ هنر اسلامی‌ و جدایی‌ آن‌ از هنر غیراسلامی.
۲) تبلور هنر ادبی‌ اسلام‌ در قرآن‌ و سرّ پیروزی‌ هنر اسلامی‌ بر هنر جاهلی.
۳) امتیاز اساسی‌ هنر تجسیم‌ پیروان‌ بودا و برهمن‌ از یك سو و پیروان‌ مسیح‌(ع) از سوی‌ دیگر با هنر اصیل‌ اسلامی‌ كه‌ منزه‌ از بوی‌ بودایی‌ و تثلیث‌ ترسایی‌ است،‌ بل‌ توحید ناب‌ است.
۴) تعریف‌ هنرمند اسلامی‌ و جدایی‌ آن‌ از هنرپیشه‌ی‌ غیراسلامی.
۵) هنرمندان‌ شهید، جانباز، آزاده‌ و بالاخره‌ شیفته‌ی‌ نظام‌ اسلامی‌ و مستقل‌ و خودكفا، جامع‌ هنر و ظفرند و هنر شهادت‌ را شاهدِ هنرمندی‌ خویش‌ قرار داده‌اند كه: آفتاب‌ آمد دلیل‌ آفتاب...
۶) تقدیر و سپاس‌ از همه‌ی‌ عزیزان‌ هنرپرور اعم‌ از رفته‌ها و مانده‌ها كه‌ هنر انسان‌ و اسلام‌شناسی‌ را مایه‌ی‌ غوص‌ در دریای‌ جمال‌ و جلال‌ هنر قرار داده‌ و بدون‌ غرق‌ و مردود شدن‌ به‌ عمق‌ آن‌ رفته‌ و گوهرهای‌ گران‌سنگ‌ معرفت‌ و تربیت‌ و وفاداری‌ به‌ نظام‌ و امام‌ راحل‌(ره) را به‌ ارمغان‌ آورده‌ و همگان‌ را به‌ آرمان‌های‌ اسلامی‌ فراخوانده‌ و می‌خوانند. به‌ امید رشد هنر اسلامی‌ و پرورش‌ هنرمندان‌ متعهد.

انتهای پیام/
مرجع : بام ایران خبر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۲۰:۱۱:۴۵

26 Dec 2019